این روزهای من

سرکش
این روزهای من

اومدم مثل آدم زندگی کنم نشد، شاید هم من نتونستم.

آخرین مطالب
  • ۱۵ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۳۹ توبه
  • ۰۲ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۴۴ بخشش

به لطف الهی در کشوری زندگی می کنیم که معنی خیلی از کلمات با منظور گوینده ممکن است از اینجا تا سیاره زهل متفاوت باشد.


مثلا می گویی: "هوا چقدر سرد بود امروز"

این جمله یعنی دوست دارم با هم صحبت کنیم. کاری با آب و هوا ندارم فقط خواستم سر صحبت را باز کنم.


خودمون هم عادت کردیم. گاهی اگه کسی چیزی را رک بهمون بگه اصلا بهمون بر می خوره و به معنی بی ادبی برداشت می کنیم و فکر می کنیم حتما باید حرفش رو غیر مستقیم می زد.

----------------------------------------------------------------------------

از شدت سرما آب گرمکن ما ترکید. دو روزه آب گرم نداریم. لوله ها یخ زده، تعمیر کار هم اگه بیاد تا وا رفتن یخ لوله ها کاری ازش بر نمیاد.

----------------------------------------------------------------------------

فشارم 14 روی 7. دکتر میگه بالاست.

----------------------------------------------------------------------------

داریم به آزمون جامع نزدیک میشیم. خدا رو شکر تقریبا همه رو خوندم و الان فقط دارم نمونه سوال حل می کنم. دعا کنید سر بلند بیرون بیام. هر چند که یگه مثل قدیم نگران نیستم. با خودم باور کردم که این آزمون ها هم جزیی از زندگی ما هست و تمومی هم نداره. پس بهتره ازشون لذت ببریم.

----------------------------------------------------------------------------

نمی دونم شما از کدوم دسته آدم ها هستید. از اون هایی که می خواهند تمام خیابان ها رو سنگ فرش کنند بعد برن تو خیابون راه برند یا از اون هایی که بجاش کفش مناسب تری به پا می کنند و کاری با کف خیابون ندارند.

---------------------------------------------------------------------------

تو مازندارن : آب معدنی شده دونه ای 12000 تومن. شمع دونه ای 5000 تومن.

سرما رو که بنده خدا ها تحمل کردند. دلم برای اون دام هایی می سوزه که از سرما تلف شدند.

----------------------------------------------------------------------------

عموی گرام برای پدرم سوغاتی گوشی موبایل آورده بود. دو روز پدرم باهاش کار کرد روز سوم گفت نمی خواهمش. با گوشی تاچ اسکرین راحت نیستم. هیچی دیگه پس از کلی سر و کله زدن حریفش نشدیم. اخر سر خودم گوشی رو برداشتم و بدین ترتیب مفتکی صاحب یک عدد Sony ericsson xperia  شدیم.

----------------------------------------------------------------------------

خیلی ها رو می شناسم که کلی برای خودشون شان و اعتبار می خرند و با پول و گوشی اپل و خیلی کار های دیگه دارن برای خودشون احترام درست می کنند. اگر آقا هستند که همشون تز روشن فکری دارند و اگر خانم هستند همشون میگرن دارند. و اکثر شون هم بینیشون رو عمل کردند. به یکیشون گفتم چرا بینیتون رو عمل کردید. میگه: نمی خواستم کنم که، به اصرار دوستم رفتم!!!!!


اما بنازم به آدم های معمولی. آقا ها و خانم هایی که معمولی میان بیرون. اگه لباس مارک دار هم می پوشند رفتارشون جوریه که اختلاف طبقاتی رو احساس نمی کنی. دوست دارم این آدم ها رو. امیر آقا یکی از اون آدم هاست. توو کوه با هم آشنا شدیم. فوق لیسانس از شریف داره و در یکی از ارگان های دولتی مدیر هست. الان 5 ساله با هم دوستیم. انصافا زوج نمونه ای هستند. 

چند باری رو هم که منو به خونشون دعوت کرده بودند واقعا به خوشبخت بودنشون اعتقاد پیدا کردم.

خانم سارا هم از اون دسته از آدم هاست. تو سفر آفریقا و قطر و ارمنستان هم با ما بود. بر خلاف اینکه از بقیه با سواد تر و تحصیل کرده تر بود از همه هم خاکی تر و با ملاحظه تر بود و صد البته موادب تر. امید وارم ایشون هم در کنار شوهر محترمشون زندگی خوبی داشته باشند.

----------------------------------------------------------------------

شما فکرش رو بکنید که الان سگ خاله من هم تو فیس بوک پیج داره!!!! 

-----------------------------------------------------------------------

آدم های معمولی گاهی هم از هم دوری می کنند. دلیلش رو نمی دونم چرا!!!

----------------------------------------------------------------------

از اینترنت:


سر کش
۱۶ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بیست سال بعد اگه اگه زنده باشم، احتمالا دارم الانه خودم رو مسخره می کنم که بابت چه چبز های پوچی اینقدر نگران بودم و اینقدر زندگی رو بخودم زهر کردم.

که چرا فلانی جواب سلام منو اونجوری داد؟

که چرا فلان مقاله ریجکت شد؟

که چرا فلان جا رفتم که نباید می رفتم.

که چرا گرگ بازی در نیاوردم. 

که چرا گاهی خر میشم و ول خرجی می کنم.


در کنار همه نگرانی های درست زندگیم مسلما تعدادی نگرانی پوچ هم هست. برنده اونیه که این ها رو از هم تشخیص بده.

چهار شنبه- 9 بهمن 1392

سرکش، متنظر امام زمان.

سرکش، نگران دیسک گردن مادر. مادری که راضی به عمل جراحی نمیشه.

سرکش، همراه با عذاب وجدان. عذاب وجدان بابت کم کاری هاش. کم کاری هایی که در مقابل نعمت هایی که خدا بهش داده هیچ توجیحی نداره.

سرکش، منتظر جواب داوری سه مقاله و درحال خر خونی برای آزمون جامع اسفند ماه. (فردا خر خونی تعطیله. فردا فقط و فقط روی مسائلی که ضعیفم وقت میزارم.)

سرکش، منتظر پاسخ یه پیشنهاد قیمتی که برای طراحی یه پروژه 10000 متری داده. ( فردا مثل یه مرد زنگ میزنم به مدیر شرکت و نظرشون رو در مورد قیمت  و رزومه ام می پرسم)

سرکش، نگران مهدی کوچولو. 

سرکش، در حال کاهش وزن(دقیقاً 4کیلو و 300 گرم فقط در 17 روز کاهش وزن داشتم)

سرکش، در حال زور زدن برای بزرگ شدن. (حدی برای بزرگ شدن وجود نداره ولی اینقدر که بتونم تکیه گاهی باشم برای نزدیکانم، برام کافیه.)

سرکش، مثل یه مرد ایستاده با مشت.


سر کش
۰۹ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

پشیمانی که شاخ و دم نداره. مهمونی رو به خونتون دعوت میکین. غریبه هم نبوده. پسر عموی خودم منتهی بعد از 12 سال.

کلی سعی می کنی از خودت صمیمیت نشون بدی و حتی خودتو کمی کوچیک کنی تا اون هم یخش وا بره و با اقوامی که 12 ساله ندیدتشون شروع به صحبت کنه. بعد بهش بگی: خوشحال میشم که باز هم همدیگه رو ببینیم، بعد خیلی راحت چنین پاسخی بشنوی: حالا شماره همدیگه رو داریم. من فعلا سرم شلوغه. با هم در تماسیم. ( با لحنی که از صد تا فحش برام بد تر بود)


مثل سگ پشیمونم. الان کارد بزنی خونم در نمیاد. عادت ندارم کاری بکنم که کسی بهم توهین کنه. در چند سال گذشته این دومین باری بود که خودم باعث شدم کسی بهم توهین کنه. خودم. خودم.

 

سر کش
۰۷ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

چیز هایی هست که نمی دانی.

 مثلا نمی دانی که بعضی آدم هاو بعضی چیز ها فقط از دور قشنگ و دوست داشتنی هستند و هر موقع بهشون نزدیک بشی، پشیمان میشوی.

مثلا نمی دانی که بوئینگ داریم تا بوئینگ. بوئینگ 777 زمین تا آسمان با بوئینگ MD-83 فرق دارد. 

 مثلا نمی دانی که کثافت با کسافت فرق دارد. کسافت یعنی گرفتگی آفتاب و ماه. مطمئنا دیکه درست کلمه" به ضرس قاطع" را هم نمی دانی.

 مثلا نمی دانی که تحصیلات هیچ خری را اسب نمی کند.

 مثلا نمی دانی که نام خانوادگی آقای پرزیدنت روحانی قبلا " فریدون" بوده است.

 مثلا نمی دانی که گاهی فقط از "ترس از دست دادن" خیلی چیز ها را از دست داده ای. یعنی گاهی جرات از دست دادن هم نداری.

مثلا نمی دانی که الان در قطعات جدید بهشت زهرا قبر سه طبقه دربست سه میلیون و چهارصد هزار تومان قیمت دارد. ولی من هنوزم قبرستان دارالسلام محمود آباد کنار قبر مادر بزرگم را بیشتر دوست دارم.

 مثلا نمی دانی که نصف اشتباهات برای این است که موقعی که باید فکر کنی، احساسی عمل می کنی و موقعی که باید به حرف دلت گوشش کنی، به دنبال منطقت میگردی. 

 مثلا نمی دانی که گاهی بیهوده می تازی. یعنی گاهی فقط گاهی نه فکر می کنی ونه احساسی تصمیم میگیری. فقط تراکتوری کار می کنی.


---------------------------------------------------------------------

چقدر جالبه که الان حال و حوصله خودم رو هم ندارم. مهمونی بودم. وسطش ول کردم برگشتم خونه. دلیلش رو هم نمی دونم چرا.

 شما فرض کن خریت یا شاید هم سادیسم. حالم بهم می خوره از این هایی که فکر می کنند خیلی می فهمند و همیشه خدا هم حق رو به خودشون می دهند.



سر کش
۲۶ دی ۹۲ ، ۱۶:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

آدم نمی دونه باید بخنده یا گریه کنه؟


مجلس روی ریل ناسازگاری با دولت

http://www.sharghdaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=307&pageno=6

سر کش
۱۸ دی ۹۲ ، ۱۳:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

http://www.sharghdaily.ir/

گزارشی از کلاس شفیعی کدمنی

سر کش
۱۶ دی ۹۲ ، ۱۵:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دوره عچیبی شده. 

یکی از دوستان صمیمیم یه فایل صوتی برام فرستاد. ظاهرا 4 سال پیش که با هم زیاد حرف می زدیم. بدون اجازه من حرف های منو ضبط کرده. امروز فایلش رو برام فرستاده. داشتم از تعجب شاخ در می اوردم. از طرفی شنیدن حرف های 4 سال پیش خودم برام جالب بود و از طرفی هم از این حرکتش خوشم نیومد که بدون اجازه من حرف هامون رو ضبط کرده.

----------------------------------------------------------------------------------------------

هفته پیش در مراسم ترحیم عمه ام، پسر عموم رو بعد از 12 سال دیدم. هم بازی دوران کودکی هم بودیم.

 سرد بود. هم هوا و هم نگاهش.


مادر و خواهرم رو برده بودم بیرون شام بخوریم. رفتم فسد فود گرفتم. از رستوران که اومدم بیرون یکی از این کودکانی رو که در بین زباله ها دنبال بازیافتی ها می گردند دیدم. هیچی دیگه شامم کوفتم شد. به یاد بندگانی که ظاهرا فعلا خدا صلاح نمی دونه آب خوش هم از گلوشون پایین بره. 


چند روزی بود درس خوندن رو شل کرده بودم. خر سرم اسفند امتحن جامع دارم. به خودم قول دادم کم کم روندش رو جدی بگیرم. خدا رو شکر کم کم دارم درس می خونم. حالا یا جواب مقالات میاد  و ما از امتحان جامع معاف میشیم و یا مثل یه مرد امتحان میدیم.


یکی از مقالاتی که به فارسی نوشته بودم. جواب داوریش اومد. داور اول مقاله رو تایید کرده بود و داور دوم رد!

ایرادات داور دوم رو خوندم. ظاهرا حال و حوصله نداشته کار ما رو بخونه.  فقط و فقط 4 تا ایراد از معادلات بخش مقدمه گرفته بود و گفته بود این معادلات اشتباه هستند. جالبه هر 4 تا معادله ای که ایراد گرفته بود عینا از چند منبع خارجی بسیار مشهور آورده بودم. و مستقیما هم رفرنس دهی کرده بودم. استاد خودم که بهش بر خورد. نویسنده سوم مقاله که استاد مشاورم هم هست کارد میزدی خونش در نمی یومد. به پیشنهاد ایشون 5 صفحه جوابیه برای ژورنال نوشتیم و تمام معادلات رو اثبات کردیم و ثابت کردیم داور محترم اصلا دقت نداشته معادلاتی که ایراد گرفته اصلا کار ما نبوده و همه اش از ادبیات موضوعی و منتج از دیگر مقالات بوده. 

عیبی نداره، عوضش یاد گرفتم اگه قرار شد یه روزی مقاله ای رو داوری کنم، یادم باشه به هر قیمتی شرافت ام رو زیر پام نزارم.


امام رضا دلم براتون تنگ شده. انشا الله هفته آینده خدمت میرم. هم برای عرض ادب و هم برای عذر خواهی از قول هایی که دادم و مرد عملش نبودم. هر چند که دارم یه کار هایی می کنم.


علما تصویب کردند که پایتخت باید منتقل بشه. هر چند که بیشتر به یه شوخی شبیه. ولی خدا رو شکر. یعنی میشه خدا ما هم بشیم یه شهرستان که لا اقل جرات داشته باشیم ساعت 7 عصر بریم تو اتوبان همت؟


به کیفیت زندگیتون نمره چند میدید؟ یک هفته ای هست که دارم سعی می کنم کیفیت زندگیم رو بالا ببرم. مفصله باشه برای بعد!

سر کش
۱۰ دی ۹۲ ، ۲۲:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سه هفته پیش به یه سفر یک روزه رفته بودیم. به همراه خرش کوچک که زحمت عکاسی هم به گردنش بود.

تپه های مریخی و معدن نمک در حوالی گرمسار- استان سمنان


عکس زیر هم از یه معدن نمک متروکه در همون منطقه است. سرپرست می گفت زمانی که در معدن آب بی افته دیگه نمکش قابل برداشت نیست.




حواستون باشه گاهی حتی اگه بخواهید با خودتون خلوت کنید ممکنه کسی حوس عکس گرفتن به سرش بزنه.


بعضی ها هم اینجورین تو هر شرایطی دوست دارن خودشونو دخالت بدن. اصلا براشون مهم نیست نظر شما چیه. فقط می خواهند اعلام حضور کنند. حتی موقع عکس گرفتن از کفشهات!!!:( از این آدم ها تو زندگی خود ما ها هم کم نیستند)




سر کش
۰۸ دی ۹۲ ، ۲۱:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
خدا یا ایراد از منه یا شما داری منو بازی میدی؟
نکنه بخاطر این بود که زدم زیر قولم؟
داری گروکشی می کنی؟
تو خدایی و زیر قولت نمی زنی. من که خدا نیستم.
الان که این جوری داری دهن مبارک منو سرویس می کنی قرار چیو بفهمم که تا الان نفهمیده بودم؟
تو که می دونی نهایت شعور من همین قدره



قبول. تسلیم. هر چی شما بگی. همون کاری رو می کنم که برام سخته.
می دونم این ها انگشت کوچیکه قدرت ات هم نیست. 
تقصیر خودمه. همون اولش یادم رفت خودمو اماده کنم. هنوز هم دیر نشد. 
بنده از الان برای همه جور سرویس شدن آماده ام. تادلت بخاد رکاب می زنم. تو رکاب زدن کسی به گرد پام  هم نمیرسه. فقط سر جدت اینقدر منو توو دست انداز ننداز. دارم تاب ور میدارم.
--------------------------------------------------------------------------

سر کش
۰۲ دی ۹۲ ، ۲۲:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

از سایت: رنگی رنگی

سر کش
۰۲ دی ۹۲ ، ۱۱:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر