این روزهای من

سرکش
این روزهای من

اومدم مثل آدم زندگی کنم نشد، شاید هم من نتونستم.

آخرین مطالب
  • ۱۵ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۳۹ توبه
  • ۰۲ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۴۴ بخشش

۹ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

چقدر خوبه که با خودت صادق باشی.

چقدر خوبه که با استاد راهنمات صادق باشی. 

--------------------------------------------------------------------------------

پیکر بی جان عمه من رفت زیر خاک. 

مادر بزرگم تا دیشب که همه برای عرض تسلیت به دیدنش رفتند هنوز باور نکرده بود که سومی هم رفت.

هنور کله بزرگ زیر پتو ه. کسی جرات نکرده به عموم خبر بده. اومدنش به ایران پرواز مستقیم نداره. و دیگه بهانه ای هم نداریم.

--------------------------------------------------------------------------------

پسر عمه ام  4 سال از من بزرگ تره اما خدا رو شکر برای خودش یه شرکت تجاری داره و ماهیانه گردش مالی بالای...... میلیارد داره.

خیلی دلم برای پسر عمه ام سوخت. برای تنهایی از این به بعدش که تمام سرمایه اش هم به دردش نمی خوره.

بهش زنگ زدم میگم محمد خوبی؟ کجایی الان؟(راستش یه ذره کله اش بوی قرمه سبزی میده. ترسیده بودم نصفه شبی برگرده بهشت زهرا گریه زاری کنه)

گفت: خونه مامانم هستم. مرسی که امروز کنارم بودی. کار هایی که برام کردی سخت نبود اما من اراده انجامشو نداشتم. یه روزی و یه جایی برات جبران می کنم.

اولین باری بود که میدیدم محبتش رو داره بیان می کنه.

------------------------------------------------------------------------------

دیگه از پسر های فامیل پدریم کسی نمونده. بقیشون یا بی غیرت هستند و اصلا از مادربزرگشون خبری نمی گیرند و یا ایران نیستند.

------------------------------------------------------------------------------

تو بهشت زهرا موقع برگشتن دختر عموم ازم بد جور سبقت گرفت. با خودم مونده بودم. ماشین n میلیون تومنی ایش به جهنم. این اصلا نمی خواهد بزرگ شود. باورتون میشه دیروز اولین باری که دیدمش اصلا نشناختمش. 

---------------------------------------------------------------------------------

به نظرم خانم اشتون لزومی نداشت به خودش زحمت سفر بده و بره به کی اف. فقط کافی بود به روسیه بگه: "جناب پوتین، اکراین به سوریه در. حالا با هم بی حساب شدیم"

----------------------------------------------------------------------------------

حاکم دستور میده تمامی رعیت ها باید از شب تا صبح استر ها و الاغ ها رو برای شوخم زدن زمین های دولتی در اختیار دولت قرار بدند. یه بنده خدایی قبول نمی کنه. میارنش نزد حاکم. حاکم میگه مگه از شب تا صبح تو با خرت چکار داری؟

اون بنده خدا هم میگه: خر من از صبح تاشب داره زمین خودم رو شوخم میزنه. حالا اصلا شما خر من. حاضری شب تا صبح هم زمین دولت رو هم شوخم بزنی؟

بعضی از ما هم این جوری هستیم. عرصه که بهمون تنگ میشه بزرگ و کوچیک رو یادمون میره.

----------------------------------------------------------------------------------





سر کش
۲۷ آذر ۹۲ ، ۱۰:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

ساعت شش صبح پسر عمه ام زنگ زد به موبایلم.

من: سلام محمد چی شده؟

محمد: مامانم فوت کرد. یه جوری به دایی بگو.

------------------------------------------------------------

هنوز نتونستم باور کنم. یه خانوم 50 ساله سالم چطور ایست قلبی می کنه.

بیچاره مادر بزرگم که فردا برای سومین بار داغ فرزنداشو میبنه.

سر کش
۲۴ آذر ۹۲ ، ۲۰:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
خدا یا ببخشید بابت کفر نعمت امروز. عصبانی بودم یه چیزی تو دلم گفتم. ببخشید.
امام رضای مهربون شما هم به دل نگیر. ببخش و بگذر. انشا الله اومدم حرم از دلتون در میارم.

خدا جون من فقط رکاب زدن بلدم. فرمون دست خودته.
سر کش
۱۹ آذر ۹۲ ، ۲۲:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

نمی دونم تا حالا با افریقایی ها خصوصا پولدار هاشون برخورد کردید یا نه. اصلا آدم نیستند اما در عوض فقیر هاشون. فقیر هاشون رو میشه به دو دسته تقسیم کرد. بیشعور ها و باشعور ها.(صرفا چهت اطلاع: در افریقای جنوبی مناطقی هست که نرخ ایدز بیش از 30 درصد هست)

 بی شعور هاشون مثل همون هایی که تا همین چند سال پیش فکر می کردند اگر ایدز داشته باشند می تونند با ارتباط محدد با یک فرد سالم اون بیماری رو از بدن خودشون خارج کنند.

با شعورهاشون هم مثل ماندلا. ماندلا هفته گذشته در گذشت.

سال 89 سفری  10 روزه به افریقای جنوبی داشتم که پس از 1.5 روز انتظار تونستم به جزیره روبن ایلند برم. این جزیره  در فاصله 45 دقیقه ای از کیپ تون قرار داره فقط  و فقط یه زندانه. 


فاصله زندان از شهر کیپ تون:

تنها کار زندانی ها در اونجا کندن سنگ های صخره ها بوده. بطوری که مثلا امروز می رفتند یک سری صخره رو خورد و جابجا می کردند و فرداش خورده سنگ ها رو به محل اولیه بر میگردوندن. فلسفه این کار هم فقط خسته کردن زندانی های سیاسی و ایجاد احساس پوچی در اون ها بوده.


تصاویری از خود زندان:

درب بتونی ورودی به ساختمان اصلی



دیوار محوطه( مسئولش می گفت در بین این دو دیوار سگ های گرسنه گذاشته بودند تا کسی اگر فرار کرد. . . )


سلول ماندلا



سالن های دسته جمعی:



کلی گشتم به جمله از نلسون ماندلا در اخر پست بیارم . منبع معتبری پیدا نکردم.

خدا حافظ ماندلای مهربون. آزادیت مبارک.

سر کش
۱۷ آذر ۹۲ ، ۱۴:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
یادمه چند سال پیش برای صعود به قله دماوند برنامه ریزی کرده بودیم و برای آمادگی قرار شد دو هفته قبلش بریم قله توجال و  یک هفته قبلش هم به قله سبلان صعود کنیم.  در حین صعود به قله سبلان  و یا بهتره دقیق تر بگم، در 200 متر پایین تر از قله سبلان، یکی از بچه ها گفت من دیگه بالاتر نمیام. ما همه تعجب کرده بودیم. چون مشکلی پیش نیومده بود و خسته هم نشده بود. کلی که باهاش سرو کله زدیم گفت: اگه الان این 200 متر رو صعود کنم. اون وقت هفته بعد هم خودم از خودم توقع دارم تا قله دماوند بیام.


یادش به خیر: 89/4/11 قله توچال- 89/4/18 قله سبلان- 89/4/25 قله دماوند.




یادم رفت بگم، اون دوستمون اصلا به برنامه قله دماوند نیومد. 



سر کش
۱۲ آذر ۹۲ ، ۲۳:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

الموت  تلخ



سر کش
۱۱ آذر ۹۲ ، ۲۲:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
خرس بزرگ کم کم داره وارد مرحله جدید زندگیش میشه. شریک زندگیش رو پیدا کرده و خلاصه اینکه این روز هاش رنگ صورتی داره. خوشحاله و پریشب که رفته بودیم بیرون شاد و شنگول بود.
یه جورایی داریم از دستش میدیم به خودش هم گفتیم. واقعا واقعا پسر آقایی هست و امید وارم همسرش شایستگیش رو داشته باشه.
محمد عزیز بابت تمام این ده سال رفاقتمون ازت ممنونم. امید وارم در این مرحله از زندگیت هم بقول خودت برادریمون پابرجا باشه.  برای منو و خرس کوچک تو تنها برادر ما هستی و خواهی بود.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------
خواهرم در مدسه سمپاد درس می خونه. اونجا اصلا با کتاب های امورش و پرورش کاری ندارند و از روی کتاب های دیگه ای درس می دهند که انصافا سخته.
دیشب من و خواهرم در اتاق پذیرایی داشتیم باهم ریاصی تمرین می کردیم.
پدر و مادر م هم داشتند در مورد درس خواهرم صحبت می کردند. نمی دونم چی شد که یک دفعه پدرم گفت: اون اصلا خوب درس نمی خونه.( من .واقعا از پدرم توقع این حرف رو نداشتم. چون خواهرم با تمام توان داره تلاش می کنه و نمراتش  هم بجز یه درس بقیه اشون خوبند. اون یک درس هم واقعا معلم مزخرفی دارند)
گوش هام تیز شد و در حین نوشتن سوال ها شروع کردم به گوش کردن به حرف هاش.
خواهرم هم متوجه شد.
ناراحت شد.
بعض کرد.
اشک هاش سرازیر شدند. ولی هیچ اعتراضی نکرد.

توقع داشتم لا اقل از خودش دفاع کنه.
هیچی نگفت.
من هم به روی خودم نیاوردم که متوجه شدم و به حل تمرین ها ادامه دادم.

نمی دونم الان باید بابت حیایی که داشت خوشحال باشم یا نگران اینکه چرا از خودش دفاع نکرد باشم؟
----------------------------------------------------------------------------------
صندلیم شکست.
----------------------------------------------------------------------------------
ببخش امام رضا.
----------------------------------------------------------------------------------

سر کش
۱۰ آذر ۹۲ ، ۰۹:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خدا جون قربون شکل ماهت برم من.

یه دو دقیقه به ما آنتراک بده.

 میون این درد سر ها یکی رو  دو دقیقه فقط دو دقیقه بفرست این پایین من اول سرش حسابی فریاد بزنم بعدش هم که گوش هاش کر شد بشینم باهاش یه دل سیر گریه کنم. 

بعدش باز هر چی شما بگی.

کفر نعمت نیست ها فقط جنبه باز پروری داره.

سر کش
۰۹ آذر ۹۲ ، ۲۱:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
شاید هیچ چیزی در حال حاضر بد تر از این نباشه که دیسک گردن مادرم متورم شده و باید عمل کنه. دیشب برگشتم خونه ببینم چه خبره.
اما از اونجایی که این مشکل ماست و قرار نیست کسی غیر از ما درگیرش بشه میشه این پست رو بصورت زیر ادامه داد:
---------------------------------------------------------------------------------
(قابل توجه اون دسته از دوستان طرفدار شعار های آقای احمد خاتمی)
تحویل بگیرید: 

---------------------------------------------------------------------------------
استادم: فردا جلسه میتینگ میایی؟
من: آخه( همین یک کلمه رو گفتم)
استاد: می دونم می خوای بری خونه
من: ( در تعجب که خبر ها از کجا به استاد میرسه.)
--------------------------------------------------------------------------------
دانشجوی سال چهارم دکتری: سلام ببخشید میشه من شماره شما رو داشته باشم؟
من: بله. یاد داشت کنید:.....091
دانشجوی سال چهارم دکتری: آخه مثل اینکه شما خیلی چیز بلدید
من:( تعجب که ایشون دقیقا منظرشون از کلمه " چیز" چی بود!!!!!)
--------------------------------------------------------------------------------
بهترین هدیه یکی از دوستان که تو این روز ها واقعا خوشحالم کرد
می دونید این چیه؟



پیاز زعفران
------------------------------------------------------------------------------

خانه باشد طلبت، شانه دوست کجاست؟! ( منبع: فیس بوک)




-------------------------------------------------------------

ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه زبنیاد ببر
(حافظ)

دعا کنید برای همه
دعای مومن در حق مومن کار سازه.
سر کش
۰۷ آذر ۹۲ ، ۱۳:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر