این روزهای من

سرکش
این روزهای من

اومدم مثل آدم زندگی کنم نشد، شاید هم من نتونستم.

آخرین مطالب
  • ۱۵ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۳۹ توبه
  • ۰۲ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۴۴ بخشش

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

 هزار  و یک دلیل می تونم بیارم که نتونستم بیام اینجا خاطراتمو بنویسم. مهمترینش ضغف شدید جسمی بود. نمیدونم چرا شاید بخاطر محدودیت های عذایی باشه. تنها عذای من در این 40 روز عدسی - سینه مرغ و مارارونی بوده و البته تخم مرغ چخته. حقیقتش غذای دیگه ای بلد نیستم درسنت کنم. در درجه دوم هم این مچ درد لعنتی که دیگه کارت به خوردن مسکن رسیده و دیشب ساعت 10 شب مجبورشدم 28 دلار هزینه خرید یه مچ بند کنم. و فکر کمی کنم تنها چاره اش هم عوض کردن موس لب تاب با یک موس بزرگ تر و استفاده از پد موس مناسب باشه که هیچ کدومشو اینجا ندارن. الان برای تایپ کردن دست راستمو از مچ تمون نمیدم. از ارنج دارم حرکت میدم.!!!!!!

خلاصه اینکه نمیدونم چرا ولی در هفته گذشتع روز ها بیتر وقت خواب بودم. و هر کاری می ردتوان بلند شدن نداشتم.

بگذریم. غر زدن بسته.

 هفت قبل به نمایشکاه نیروی هوایی رفتم که واقعا عالی بود. زمانی عالی نر شد که در مسیر رفت و برگشت کلا  14.6 مایل (مغادل23.5 کیلومتر) که نصفش هم سر بالایی بود رو با دو چرخه اونم سر ظهر رفتم. موقعی که رسیدم خونه پوستم داشت میسوخت ولی خیلی کیف داد.

 مهترین نکته نمایشگاه این بود که اف 4 و اف 14 ر و که هواپیماهای سازمانی ارتش ماست و اینجا در موزه پیدا کردم!!!!!!!


این چند روز هم مدام مشغول ران گرفتم بودم و اکثر شب ها لب تاب داشته ران می گرفته. 

 درست یا غلط دارم طرز زندگی جدیدی رو یاد میگیرم. زدگی که کمتر توشش سگ دو بزنم.


یه ایده هایی هم به سرم زده که حتما باید با فرماندم  درمیون بیزارمش

ازمایشگاه خلوت شده. دوستام رفتن و یکم تنها شدم. شب ها هم که خدا رو شکر خوابی در کار نیست. فقط سمافت بین تشک بادیم و کاناپه توی حال رو چند بار طی می کنم.


این پست همش غر شد شاید بخاطر فشار های بیش از حد این 51 روز بوده. بیخیال. انشا الله از پست بعدی برای خودم خاطرات شیرین تری رو ثبت می کنم.

سر کش
۰۹ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر