این روزهای من

سرکش
این روزهای من

اومدم مثل آدم زندگی کنم نشد، شاید هم من نتونستم.

آخرین مطالب
  • ۱۵ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۳۹ توبه
  • ۰۲ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۴۴ بخشش

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

 زیاد به که بهم فشار میاد یه لبخندی میزنم و با خودم لج می کنم.

 امروز امتحان شهر داشتم در DMV. به لطف راهنمایی های یکی از دوستان و تمرین دو ساعته در اطراف اداره DMV قبول شدم.

سرما خوردم.

فردا ارائه دارم هوز هیچی اماده نکردم.


این خانمهایی که از زن بودنشون استفاده می کنند تا پله های داتشگاهی رو دو تا سه تا برن بالا خیلی فرقی با اون های که ذزذی می کنند ندارند.


و من الله توفیق.

 مادرم 3دسامبر میاد پیشم و با هم برمیگردیم ایران.


با یه استادی از نروژ یه کار مشترک شروع کردیم. علاقه ای نداشتم. ولی به کانکشن اش نیاز داشتم برای اینده. شاید خر شدم مجبور شدم پست دکتری بخونم.

 اینم ماشینی که من امروز 56 دلار اجاره کردم و رفتم باهاش امتحان رانندگی دادم.


دکتری نخونید. اگه خوندید فرصت مطالعاتی نیاید. اگر اومدید آمریکا نیاید. اگر اومدید کالیفرنیا نیاید. اگر اومدید تازه میرسید به من. خریت پشت خریت.


و من الله توفیق مجدداً

سر کش
۲۲ آبان ۹۴ ، ۰۵:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 قبلا هم گفتم. آمریکا اومدنم سراسر سردر گمی بود. سر در گمی و مبهمی.

 دل سوزی برای ظلمی که خودم در حق خودم کردم. و حالا میبینم قرار نبود  این جوری بشه ولی ظاهرا شده.

 برای مادرم دعوتنامه فرستادم. دیروز ایمیل approve اش از سفارت اومد. خوشحالم که تونستم برای مادرم کاری بکنم. سه هفته دیگه انشا الله اینجاست و سه هفته بعدش در اواسط یا ائاخر دسامبر با هم راهی تهران هستیم.

دیروز تولد پدرم بود. پدرم 60 ساله شد.

 موندم چرا هر کی میاد اینجا دیگه دوست نداره بر گرده ولی من خیلی برای برگشتن شوق دارم. نمیدونم چرا. نمیدونم اشتباه منه یا این قضیه با احتصاب شرایط من نرماله.

 اینجا مهمونی زیاد رفتم. آخریش مهمانی ایرانی های نسل دومی دانشگاه ما برای هالوین. در کل مهمونی من و یکی از خانم ها فقط مست نبودیم. بقیه اختیارشون خیلی دست خوشئن نبود. حالا اونهایی که داشتن علف میکشیدن بماند. خلاصه تا 2 نصفه شب که دوستم راضی بشه بریم اونجا بساطی داشتیم.


فیلم هاییکه  داشتانش بر مینای امید به زندگی بازیگر میچرخه رو خیلی دوست دارم. Gravity و camp x-ray رو حتما ببینید. امید رو دوست دارم. سر پا نگه ام داره.


 یه جایی خوندم بالاخره یه جای می فهمید که اولین و اخرین کسی که باید باهاش رقابت کنید خودتون هستید. بهتره اینو دیر نفهمید. چون بعضی ها موصغ مرگ می فهمند.


 از سال 82 تا الان پروژه من درسم بود. اینکه بتونم به دکتری مهندسی مکانیک برسم. پروژه بعدیم. اینکه بتونم مرد زندگی باشم. مردی که یه نفر بتونه بهش تکیه کنه. پست دکتری رو خیلی دوست دارم. حقیقتش یه چند جایی ایمیل هم زدم و جواب های بدی هم نگرفتم. اما دیگه الویت اول من نیست. الویت دومم هم نیست. شاید الویت چهارم یا نجمم باشه.


 اونهایی که میرفتن سه جا کار می کردن. خیلی مرد بودن.ولی مرد تر از همه اون ها پدر هایی مقل پدر من بودند که با حقوق کارمندی زندگیشونو چرخوندن اما حضورشون تو خونه پر رنگ بود.


سه هفته قبل رفتم San Diego  و LA رو حسابی گشتم. ماشین اجاره کردیم و چون دوستم گواهینامه نداشت. تمام مسیر رو من رانندگی کردم. برای  بیش از 500 مایل در دو روز خیلی فشرده.


از استادم  در امریکا حرفی نمی زنم چون از چشمم افتاده به دلایلی که بماند بین من و خودش.

سر کش
۱۱ آبان ۹۴ ، ۰۴:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

چقدر دلم واسه خودم. واسه اینجاو واسه فرماندم تنگ شده. امروز ارائه دارم. خیلی بده آدم روز تاسوعای امام حسین ارائه داشته باشه. زود زود میام می نویم.

 عزاداری های همه قبول باشه

یا علی

سرکش

سر کش
۰۱ آبان ۹۴ ، ۲۰:۰۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر