اومدم برای عید امسال مطلب بنویسم دیدم 28 اسفند پارسال چنین متنی رو اماده انتشار نوشته بودم که انتشارش نداده بودم.:
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خوب دل آدم میگیره وقتی میبینه همه دارن برای عید آماده میشن و ما منتظر خبر فوت بیمار در حال احتزارمون تو بیمارستان هستیم.
خوب دل آدم میگیره وقتی یکی سوال یکی دیگه رو بد برداشت می کنه و میشه سرآغاز یک کینه که تهش هیچی نیست جز درگیری ذهنی.
مسافرت ما که کنسل شد. انشا الله به همه هم وطن ها خوش بگذره.
عید پارسال (92) جاتون خالی کلان داشتم با لب تاپ ران می گرفتم.
عید 91 داشتم برای کنکور دکتری می خوندم. جهنمی بود برای خودش/.
عید 90 با مادرم تو مسافرت بحثم شد. وسط مسافرت تنهایی برگشتم خونه. البته به روش نیاوردمو بهش الکی گفتم کار دارم.
عید 89 عزادار فوت پسر داییم بودم. پسر داییم 22 اسفند در یک سانحه تصادف فوت کرد.
عید 88 مادر بزرگم و. بیمارستان بود و اخر در 14 فروردین فوت کرد.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
و اما عید 93 بدلیل فوت پسر دختر دایی ایم امسال هم عید نداریم.
امسال بدلیل مسافرتی که در پیش دارم مجبورم سخت تر کار کنم. ضمن اینکه انجام دو تا پروژه کاری هم جهت تامین بخشی از خرج سفر به لیست کار ها اضافه شد.
خلاصه ما که امسال عید نداریم. منتهی شما سعی کنید از عیدتون لذت ببرید. سرتون سلامت- دلتون خوش- روزگارتون صورتی.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ولی خوب از اونجایی من عادت ندارم بزارم بهم بد بگذره امسال رو میرم روی دنده ی عکاسی. هم وقت زیاد نمیگیره هم جایی که ما هستیم پر از سوژه های مورد علاقه من هست.
برام دعا کنید.
آزمون جامع
لذت زیادی داشت بعد از سه روز آزمون کتبی، زمانی که برای آزمون شفاهی وارد اتاق جلسات اساتید میشیم،جلوی 17 تا استاد بهم گفتن : چون شما بالا ترین رتبه در آزمون جامع رو آوردی، به شما تبریک میگیم و نیازی به آزمون شفاهی نیست.
فلذا آزمون شفاهی ما 2 دقیقه هم طول نکشید و اون دو دقیقه هم از تعریف استاد راهنما از بنده و بلعکس گذشت.
خاطره شیرینی بود. اینجا نوشتم تا ثبت بشه برای بعد ها که ناشکر میشم و به خدا گلگی می کنم.
-------------------------------------------------------------------------------------------
متاسفانه یک نفر از دانشحویان گرایش ما 4 نفر از دانشجویان گرایش دیگه در این آزمون رد شدند و باید در مهر ماه دوباره امتحان بدهد.
-------------------------------------------------------------------------------------------
بلافاصله بعد جلسه استادم دو تا دانشجوی کارشناسی و ارشد رو بهم معرفی کرد و گفت بابت کارام بهم کمک کنند.
------------------------------------------------------------------------------------------
همین الان یکی از دانشجویانی که بزودی دفاع می کنه گفت: تو این مملکت اگه اینقدر که جلسه تشکیل میشه اگه بیل بزنند، مملکت آباد میشه.
------------------------------------------------------------------------------------------
از قول یکی از دانشجویان سال چهارمی: ما اینجا داشجوی دکتری نیستیم. خونه زاد و عبد و بنده ایم.
------------------------------------------------------------------------------------------
به دعوت استاد محترم چهار شنبه باید در یک جلسه ساخت یک دستگاه شرکت کنم. خدا به داد برسه.
------------------------------------------------------------------------------------------
امام رضا هرگز یادم نمیره که همه این ها بخاطر اینه که شما هنوز نیم نگاهی به این سرباز ضعیفت داری. یادم نمیره. هرگز.
------------------------------------------------------------------------------------------
این پست به شدت طعم درس و امتحان و آزمون جامع گرفت که بسیار بدم میاد و بی نهایت متاسفم.
ای کسانی که ایمان آورده اید، از مخالف خدا بپرهیزید و هر کس باید بنگرد که برای فردایش چه چیز از پیش فرستاده و از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است. سوره حشر آیه 18