این روزهای من

سرکش
این روزهای من

اومدم مثل آدم زندگی کنم نشد، شاید هم من نتونستم.

آخرین مطالب
  • ۱۵ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۳۹ توبه
  • ۰۲ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۴۴ بخشش

07-01-2015 امنیت

چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۴۴ ب.ظ

یکی از چیز هایی که اینجا همه به ما تذکر می دهد اینه که شب ها قبل از تاریکی هوا به خونه برگردیم. البته کالیفرنیا کلا ایالت ارومیه اما در هر صورت ما هم گفتیم :چشم.

دیشب موقع برگشت ساعت 20:30  متوجه شدم که ایلیانا ( دختر مکزیکی که تقریبا ساکت ترین و بی حاشیه ترین دانشجوی ازمایشگاه ماست داره تو خیابون ونبال گوشی موبایلش میگرد و ظاهرا به شدت هم از تاریکی می ترسه.

 اول سعی کردم یکمی ارومش کنم چون به شرت نگران بود.  یادش افتاد گوشیش رو تو ازمایشگاه جا گذاشته. و اون محل تا دانشگاه خیلی دور شده بود. منم حقیقتش یکمی دلم سوخت. بهش پیشنهاد دادم بره کنار یه تیر چراغ برق بشینه تا من با دوچرخه برگردم دانشگاه و گوشیش رو بیارم.

خلاسه ما اون شب بیشتر با یلیانا اشا شدیم و فهمیدیم که تقریبا هم هم همسایه هستیم.جالب تر از همه این بود  که اومد بهم گفت ما می تونیم Close friend باشیم و البته اگر ایرادی نداره من بعد از کلاس ساعت 19:30 مسیر خانه تا دانشگاه رو با شما بیام چون از امنیت اینجا یه مقدار نگرانم.

 و نهایتا اینکه  اولین دوست غیر ایرانی ما ایشون هستند. لااقل اینقدر شعورش میرسه. از روزی که فهمید ما چیزی به نام ماه رمضان داریم دیگه تو ازمایشگاه جلوی من و دوست پاکستانیم غذا نمی خوره و میره بیرون ازمایشگاه.

--------------------------------------------------------------------------------------------

کار ها تقریبا روی روال افتاده البته سر شبیه سازی ها به شدت مشکل دارم و نمیتوتم برای رم افزار فلوینت اون udf ای رو که میخام بنویسم. استادم هم editor in chief سه تا ژورنال هست و 90 درصد وقت رو اصلا دانشگاه نمیاد و به اون ژورنال ها چسبیده.

-------------------------------------------------------------------------------------------

مرسی از مرتضی- وحید و امیر

ایرانی هایی که تا به امروز هر کاری از دستشون بر اومد انجام دادند و البته ایرانیی هایی هم هستند که براشون فرقی با بف=قیه نداری. همین جا در lab خودمان!!!!

--------------------------------------------------------------------------------------------

از سایت craigslist یه پرینتر hp پیدا کردم که امشب احتمالا میخام برم بخرمش.

------------------------------------------------------------------------------------------------------

امروز صبح امیر اومد خونم. از اینکه اولین مهمونم (البته روزه بود) رو به خونم دعوت کردم خیلی راضی ام.

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

یکی از هم ازمایشگاهی ها میگفت اپارتمان 2 خوابه با حمام و سرویس مشترک رو ماهی 400 دلار اجاره کرده ( خوابگاه مبله)  . بنده مجبور شدم اپاتمان شخصی با یک خواب رو 800 دلار اجاره کنم. بر پدر این وسواس لعنت که بخاطر یه حمام دستوشیی و اشپزخانه دارم ماهی 400 دلار اضافی میدم.. ضمن اینکه خیلی هم اپارتمانشون به دانشگاه نزدیک تره.

 خدا یا با زبان روزه امروز دروغ گفتم. منو ببخش.

بی زارم از دروغ گفتن.  موقعی که دروغ میگم از خودم بدم میاد.

------------------------------------------------------------------------------------------------------

۹۴/۰۴/۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
سر کش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی