یک ذره ها
همیشه اینجوری بودم. یعنی همیشه از "یک ذره ها" خیلی خوشم می اومده.
یه ذره تلخی چای دیر دم لاهیجان.
یه ذره نفس های تند.
یه ذره شهرام ناظری.
یه ذره گل پر روی عدسی.
یه ذره کوه نوردی.
یه ذره مهمونی.
یه ذره شوخی.
یه ذره اخبار.
کلا همیشه طعم لذت هام برای بقیه نصفه نیمه محسوب میشه اما برای خودم کامل هستش.
حالا برای چی این ها رو گفتم.
برای اینکه نیم ساعت پیش یه ذره خودمو توو آینه نگاه کردم. کاری که بطور میانگین در روز حتی پانزده ثانیه هم انجام نمیدم. خیلی وقت بود وقت نشده بود خودمو توو آینه ببینم. مجبور شدم چند تا سوال از خودم بپرسم. جواب سوال هام رو پیدا نکردم. مجبور شدم یه بار دیگه توو تقویم کارهای سال 93 رو نگاه کنم. مجموعا 12 مورد از 13 موردی که قرار بود توو سال 93 انجام بدم هنوز مونده.
گاهی اینجوری میشه، بلا نسبت شما هر چقدر هم که سگ دو بزنی بازم نمیرسی.
چه روز میگیرید و چه به هر دلیلی روزه نمیگیرید، چه نماز می خونید یا نمی خونید، فقط و فقط اگر به خدا اعتقاد دارید می تونه می تونه کافی باشه. کیفیتش مهمه نه کمیتش.