این روزهای من

سرکش
این روزهای من

اومدم مثل آدم زندگی کنم نشد، شاید هم من نتونستم.

آخرین مطالب
  • ۱۵ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۳۹ توبه
  • ۰۲ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۴۴ بخشش

سوال

دوشنبه, ۲ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۱۹ ب.ظ
خدا یا ایراد از منه یا شما داری منو بازی میدی؟
نکنه بخاطر این بود که زدم زیر قولم؟
داری گروکشی می کنی؟
تو خدایی و زیر قولت نمی زنی. من که خدا نیستم.
الان که این جوری داری دهن مبارک منو سرویس می کنی قرار چیو بفهمم که تا الان نفهمیده بودم؟
تو که می دونی نهایت شعور من همین قدره



قبول. تسلیم. هر چی شما بگی. همون کاری رو می کنم که برام سخته.
می دونم این ها انگشت کوچیکه قدرت ات هم نیست. 
تقصیر خودمه. همون اولش یادم رفت خودمو اماده کنم. هنوز هم دیر نشد. 
بنده از الان برای همه جور سرویس شدن آماده ام. تادلت بخاد رکاب می زنم. تو رکاب زدن کسی به گرد پام  هم نمیرسه. فقط سر جدت اینقدر منو توو دست انداز ننداز. دارم تاب ور میدارم.
--------------------------------------------------------------------------

۹۲/۱۰/۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
سر کش

نظرات  (۲)

غره مشو که مرکب مردان مرد را، در سنگلاخ بادیه پی ها بریده اند
نومید هم مباش که رندان جرعه نوش، ناگه به یک ترانه به منزل رسیده اند

اینقد هم غرغر نکن، یه کم هم از اون خر شیطون پیاده شو. آدمهای تعطیل که به جای خودشون، اسمشون روشونه. ولی تو این دنیا، هرکی یه نمه تلاش کرده و سختی کشیده تا فکرشو بالاخره به یه جایی برسونه، اولین آفتش، خودشه! خودش و همه ی سختی هاش و تلاشهاش که میان جلوی چشمش و بهش حق میدن

۰۷ دی ۹۲ ، ۰۹:۳۷ نیما و حبیبه

سلام به همه دوستان عزیز

الان از نجف الشرف براتون نظر میزاریم

جای همتون خالی

تو این مکان مقدس تک تک شما رو یاد میکنیم

یا علی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی