آبراهام لینکلن
جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۱۳ ب.ظ
ازش پرسیدم به کی رای میدی؟
میگه: همشون عین همند اما روحانی بچه مودبیه!
الان هنوز نتونستم عمق نوع نگرش این آدم رو درک کنم. آخه روشن فکری تا چه حد!!!
در مکه هم اتاقیم بهم گفت:
+اقای . . . میشه یه سوالی ازتون بپرسم:
- بفرمایید
+ به نظر من شما خیلی اهل عبادت نیستید. به نظرتون چرا خدا شما رو به این سرزمین دعوت کرده؟
قضیه این هایی که موقع رای دادن میرن اسم یکی رو همین جوری از تو لیست شورای شهر انتخاب می کنند، قضیه همون خانوم هاییه که توو مهمونی با روسری میان میرقصند.
لا مذهب این شورای شهر تهران نمی دونم چه نونی داره که اینقدر براش کاندید شدند. الحمد الله همه هم احساس تکلیف می کنند. فقط.
"چند جور میشه زندگی کرد ولی فقط یه جور میشه مرد. " این جمله چند وقته داره ذهنم رو چکش بارون می کنه. سر فرصت یه پست اساسی براش میرم.
"ظرفیت داشتن" یه خصوصیت انسانی نیست. به نظرم یه نعمت که خدا به یک سری هامون نداده0کاملا نسبی). مثلا من ظرفیت احساسی بودن رو ندارم. تو ظرفیت احترام گذاشتن رو نداری(مثلا). اون یکی هم ظرفیت پول داشتن رو نداره. منتهی بعضی ها ظرفیت "آدم بودن" رو ندارند. کاریش هم نمیشه کرد.
گاهی فقط باید بگی: "خیلی زوور زدم ولی نشد."
آره گاهی باید خیلی زوور بزنیم اما انگار قرار نیست بشه.
من به قربان اون بنده ی خدا برم که موقع اذان گریه می کرد. باید برای وضو کمکش می کردیم. و باهاش هم زمان نماز می خوندیم تا نمازش اشتباه نشه. به قربانت بروم مادر بزرگ.
حکایت زندگی بعضی از ماها حکاین زندگی حاجی بابای اصفهانیه که تمام عمرش رو حاضر نشد برگرده پیش پدرش فقط و فقط چون در یک تجارت شکست خورده بود. کتابش رو حتما بخونید شاید شیوه زندگیتون عوض شد. "سرگذشت حاجی بابای اصفهانی" اثر جیمز موریه. البته طنز مزخرفی داره.
ادعای روشن فکری دارم اونوقت تا پریروز فکر می کردم سکولار یعنی بی دینی. بد جوری خورد توو پوزم.
خداوند توفیقتان دهد. حد اقل در حد آبراهام لینکلن
میگه: همشون عین همند اما روحانی بچه مودبیه!
الان هنوز نتونستم عمق نوع نگرش این آدم رو درک کنم. آخه روشن فکری تا چه حد!!!
در مکه هم اتاقیم بهم گفت:
+اقای . . . میشه یه سوالی ازتون بپرسم:
- بفرمایید
+ به نظر من شما خیلی اهل عبادت نیستید. به نظرتون چرا خدا شما رو به این سرزمین دعوت کرده؟
قضیه این هایی که موقع رای دادن میرن اسم یکی رو همین جوری از تو لیست شورای شهر انتخاب می کنند، قضیه همون خانوم هاییه که توو مهمونی با روسری میان میرقصند.
لا مذهب این شورای شهر تهران نمی دونم چه نونی داره که اینقدر براش کاندید شدند. الحمد الله همه هم احساس تکلیف می کنند. فقط.
"چند جور میشه زندگی کرد ولی فقط یه جور میشه مرد. " این جمله چند وقته داره ذهنم رو چکش بارون می کنه. سر فرصت یه پست اساسی براش میرم.
"ظرفیت داشتن" یه خصوصیت انسانی نیست. به نظرم یه نعمت که خدا به یک سری هامون نداده0کاملا نسبی). مثلا من ظرفیت احساسی بودن رو ندارم. تو ظرفیت احترام گذاشتن رو نداری(مثلا). اون یکی هم ظرفیت پول داشتن رو نداره. منتهی بعضی ها ظرفیت "آدم بودن" رو ندارند. کاریش هم نمیشه کرد.
گاهی فقط باید بگی: "خیلی زوور زدم ولی نشد."
آره گاهی باید خیلی زوور بزنیم اما انگار قرار نیست بشه.
من به قربان اون بنده ی خدا برم که موقع اذان گریه می کرد. باید برای وضو کمکش می کردیم. و باهاش هم زمان نماز می خوندیم تا نمازش اشتباه نشه. به قربانت بروم مادر بزرگ.
حکایت زندگی بعضی از ماها حکاین زندگی حاجی بابای اصفهانیه که تمام عمرش رو حاضر نشد برگرده پیش پدرش فقط و فقط چون در یک تجارت شکست خورده بود. کتابش رو حتما بخونید شاید شیوه زندگیتون عوض شد. "سرگذشت حاجی بابای اصفهانی" اثر جیمز موریه. البته طنز مزخرفی داره.
ادعای روشن فکری دارم اونوقت تا پریروز فکر می کردم سکولار یعنی بی دینی. بد جوری خورد توو پوزم.
خداوند توفیقتان دهد. حد اقل در حد آبراهام لینکلن
۹۲/۰۳/۲۴
..
منزل نو مبارک.. (آیکون گل و شیرینی)