خیلی لذت شیرینی زمانی که دوست دوران دبیرستاتو در چندین هزار کیلو متر دور تر از وطن ببینی و فقط زمانی که بهش پیامک میدی که من از کجا میتونم یه دو چرخه بخرم فرداش با یه وانت شامل : مبل، مسز، اتو، جارو برقی و دوچرخه دم در خونه منتظرت میشه.
ممنونم امیر عزیز که با همه گرفتاریهات چند روز وقت با ارزش ات رو برای من قرار دادی تا بتونم خسلی سریع و به سورت ارزان ترین حالت ممکن یه زندگی رو توو این مملکت پول پرست تشکیل بدم.
اینجا هوا هم بخای تنفس کنی، سریع charge می کنندت.
از شدت ضعف و استخوان درد برای سومین روز پیاپی روزمو شکوندم. خدا یا منو ببخش.
6 روز بود که وعده غذای گرم درست و حسابی نخورده بودم و حسابی خوردن تن ماهی وطنی بهم چسبید.
بیرون دانشگاه باید گرمای وحشتناک رو تحمل کنیم و داخل ازمایشگاه باید سر ما رو. اینجا طبق یه استانداردی که خودشون دارن هوای ازمایشگاه ها رو سرد نگه میدارند و تقریبا همه دانشجویان از جمله من با کاپشن میشینم سر درس. فقط خوبیش اینه که دیگه خوابمون نمیگیره. بعد از سه روز تحمل گرما قراره فردا بیان کولر خونمو درست کنند.
خدا یا به حساب ناشکری نزار. یکم خستم. سردرگمی امانم رو بریده. منو خر کاری از پا در نمیاره اما سر در گمی کمرم رو خم می کنه.